محل تبلیغات شما



سالها گذشت من کنار طاها قد کشیدم بزرگ شدم عاشقی کردم بعضی وقتا انقدر بود که آرزو میکردم بزاره یک ساعت به حال خودم باشم اما حالا ساعت های زیادی تنهام و فقط به طاها فکر میکنم که ای کاش بود میدونم بفکرمه کاش یه نفر بهش زنگ میزد و میگفت من یکی تو زندگیمه به زور یکی وارد زندگیم شده ومن از بابام میترسم که باهاش تموم کنم

کاش بابام بمیره اگه بابام بمیره برمیگردم پیش طاها چقدر دلم واسش تنگ شده

روزخوش نبینی بابا که طاها رو ازم گرفتی


همش فکرم مشغول نیکی و کارهای زشتش

چند وقت پیش رفتم سرکیفم چیزی بردارم نواربهداشتی هارو تو کیفم دید گفت خانم مامانم هم وقتی از اینجاش خون میاد پوشک میزاره

یا میره دستشویی بدون شلوار میپره بیرون بدنشو نشون پسرا میده

یاچند وقت پیش روی چرخونک نشسته بود تا سوراخی اونجاش شلوارش پایین کشیده بود

لب گرفتنا و بوساش از پسرها هم کنار

یه حسین داریم خیلی شوته نیکی تا از ماشین پیاده شد پرید حسین رو بغل کرد وبوسید حسن افتاد رو زمین مامان حسین غش کرد از خنده


سلام من اومدم بلع زنده ام

یه دانش آموز داریم نیکی۴سالشه همش دنبال پسراست از همین سن امروز رفتم از کلاس بیرون وقتی برگشتم دیدم زیرمیزرفتن حالا که نگاه کردم دیدم ارتین دست کرده تو شلوار نیکی داره به اونجاش دست میزنه

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

oloom nohom